باید حزبی به عنوان حزب_مستضعفان تشکیل گردد و در آییننامهی عضویت در آن شرط شود که در ردههای اول و دوم و سوم آن کسی که از خود خانهای دارد پذیرفته نشود؛ تا در میان گردانندگان حزب کسانی عضو باشند که بفهمند نداشتن یعنی چه و بیخانمانی و بیآتیه بودن فرزندان و نداری و... یعنی کدام؟
و این حزب باید وکلایی به مجلس بفرستد شاید بدینگونه برای این قشرها کارکی انجام یابد...
دفاع از این قشرها بدون تشکیلاتی سیاسی و حزبی و اجتماعی که از خود آنان باشد به ثمر نخواهد رسید...
محرومان، صغیر نیستند که سرمایهداران و دنیا بکامانِ شادخوار از آنان دفاع کنند و هرگز نخواهند کرد...
.... اسلام که رفت و فقط مسلمین ماندند، مؤمنین و شخصیتهای دینی ما هم آن روح و جهت بینش اسلام را گم کردند و فقط شعائر را فهمیدند و احکام فردی را. دلشان به این خوش بود که سلطان محمود به جنگ هندیان نامسلمان میرود و سلطان خدابنده شیعه میشود و گوهرشاد خانم ملکه مغولی مسجد میسازد- بالاتر از اینها را دیگر نمیفهمیدند. همین قدر که فلان قلدر ستمکار با حفظ رژیم و رویه و زندگی فرعونیش، ختنه بکند و طی تشریفاتی به دین مبین اسلام مشرف شود و به تعظیم شعائر بیضرر بپردازد و اسم غارتهایش را جهاد بگذارد و از یزید بدتر عمل کند و برای حسین، روضه برپا کند، دلهای مؤمنین شاد و اسلام، آباد میشد.
جاسوس یاب برنامه ها (ضد هک ضد جاسوسی) 5
" مایه بسی تاسف است که نسل جوان مسلمان تاریخ کشورهای خود را از اروپاییان میگیرند در حالیکه نوشتههای آنان اغلب جز تبلیغات سیاسی چیز دیگری نیست"
اقبال لاهوری، نامهای به غلام عباس آرام
قرآن وقتی میخواهد از چشم و گوش و مسایل حسی عبور کند و به میدان گسترده آگاهیهای دیگر بشر برسد، میخواهد سرنخ تمام این آگاهیها را به دل مربوط کند برای اینکه اگر سرنخ آگاهیها به دل ختم نشود، علامه دهر هم که باشید آگاهیهایتان برای بشر فایدهای ندارد.
تاریخ ما از زبان آنها!معنای دقیق "ترجمه فرهنگی متون دینی" این است که هر نسلی از دینداران موظفاند ببیند که در شرایط موجود و با توجه به امکانات و توانائیهای حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی و انباشت تجربه بشری ،
گام یا گامهای بعدی که در ادامه دادن راه پیامبر و طی کردن مسیر اصلاحات همه جانبه نبوی میتوان و باید برداشت چیست؟
البته این ادعا به هیچ وجه مصداقی از بدعت در دین یا افزودن چیز جدیدی به دین نیست، زیرا احکام دین ابزارهایی برای تحقق بخشیدن به اهداف/ مقاصد دین هستند و «موضوعیت» ندارند بلکه «طریقیت» دارند، و مشروعیت استفاده از هر ابزاری تا وقتی است که ابزاری بهتر و مؤثرتر و کارآمدتر از آن برای رسیدن به آن هدف در دسترس نباشد.
دکتر شریعتی از نظر اجتماعی پدیده بیتکراری در «حوزه عمومی» در زمانه ماست. نه پیش از او و نه بعد از او، از بین خیل روشنفکران و دیگرانی که به نوعی در حوزه عمومیظهور و بروز داشتهاند، نتوانسته در مقیاس و ابعاد دکتر شریعتی، «اجتماعی» بشوند. البته اعجاز کلمات دکتر و قدرت خطابی و توانایی ادبی و صفا و صمیمیت شریعتی با مخاطب جوان و مسایلی از این دست، در ظهور پرقدرت شریعتی در حوزه اجتماعی موثر بوده است اما اینها به نظرم کافی نیست.
چرا او چنین بازخوردی از نظر اجتماعی داشت؟
شکوفایی رابطه انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه نسبتی مستقیم دارد.
جامعه فرعونی، تکهتکه و پراکنده است و قابلیتها، نیروها و امکانات خود را از دست میدهد و به همین سبب، آسمان نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ میکند. اما جامعه عادلانه بهکلی برعکس است. در این جامعه همه قابلیتها، اتحاد یافته، فرصتها و امکانات بهطور مساوی تقسیم میشوند. این جامعهای است که روایات درباره آن توضیح داده و گفتهاند که در سایه امام مهدی علیهالسلام خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا میشود و این تنها بهخاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبت مستقیم با شکوفایی رابطه انسان و طبیعت دارد».
ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش...
آمریکاییها به ساخت ویروس کرونا اعتراف خواهند کرداز آنجا که هدف اساسی دین، تغییر شکل دادن و رهبری حیات درونی و بیرونی آدمیست، حتی بیش از جزمیات علمینیازمند آنست که اصول اولیه اش بر بنیانی عقلانی بنا شده باشد.
منابع اخلاق در معارف دینی مااگر جامعهی ما به نحو طبیعی پیش میرفت و در سیاستهای داخلی ما نوعی انحصارگری دینی وجود نداشت، بخشی از تلاشهای روشن فکران ما منحصر به "نقد غرب" میشد؛ اما این استبداد انحصارگرایانه، فضای حیاتی را سرکوب کرد؛ در نتیجه شایگانی که "آسیا در برابر غرب" مینوشت، "زیر آسمانهای جهان" را مینویسد. در واقع تمام متفکران ما یک نوع تغییر جهت دادند؛ چراکه احساس کردند فضا یک فضای بسیار فشارآوریست. من عبدالکریمیبه جای آنکه تلاش خودم را به نقد تمدن کنونی معطوف کنم، بخشی از مواجهه ام با نادانی و جهالتیست که در ساختارهای درونی، دارد من را خفه میکند! و من به جای آنکه این انرژی را صرف نزاع با نیهیلیسم و سکولاریسم آشکار غربی کنم، ناچارم با بنیادگراییای که در جامعهی ما وجود دارد به مبارزه بپردازم.
هنوز در جامعهی ما سیاست بیش از اندازه گستاخ است و تا زمانی که سیاست حد و حدود خود را نفهمد، در جامعهی ما جهال بیش از اهل فرهنگ و اهل تفکر سخن میگویند. در کشوری که یک جوان بیست و سه ساله در وزارت ارشاد، جلوی چاپ کتاب رئیس فرهنگستان علوم -که از معدود فلاسفهی قرن حاضر است- را میگیرد، معلوم است که فرهنگ جدیتی ندارد.
تعداد صفحات : 2